عشق يعني هستي وديوانگي
عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده با چشمان تر
عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشك حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني هست و بي پروا شدن
عشق يعني اعتبار لحظه ها
عشق يعني سجده بر سجاده ها
عشق يعني يك سؤال بر هر جواب
عشق يعني يك سؤال بي جواب
بنويس از سر خط حسرت خود را بنويس
و بسوز از ته دل از غم فردا بنويس
تو پراز حسرت و آهي و پر از بغض و سكوت
بنشين قصه ي خود را تك و تنها بنويس
گله از هيچ كسي نيست كه تنها شدي
شب و اين بغض شده با تو هم آوا بنويس
و فراموش كن آن روز زمستاني تلخ
ولي امروز به ياد شب يلدا بنويس
تو گذر كردي از آن عشق اهورايي من
دل من سوخت ولي عشقو تو زيبا بنويس
شدهاي بي كس و در خلوت خود سوخته اي
فقط اين سطر به جاي من و تو، « ما » بنويس